کد مطلب:119211 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:157

اوصاف پرهیزکاران











.

(خطبه صد و نود و سوم)

خطبه ی صد و نود و سه، از خطبه های امام علیه السلام است كه در آن صفات و روحیات و اعمال پرهیزكاران را به وضوح شرح می دهد.[2].

[صفحه 135]

نقل شده: یكی از اصحاب امیرمومنان علیه السلام به نام «همام» كه مردی عابد و پرهیزكار بود به آن حضرت عرض كرد: «ای امیرمومنان! پرهیزكاران را برایم چنان توصیف كن كه گویا آنان را با چشم می نگری!

اما امام علیه السلام در پاسخش درنگ فرمود. آنگاه فرمود: ای همام! از خدا بترس و نیكی كن كه «خداوند با كسانی است كه تقوا پیشه كنند و با كسانی كه نیكوكارند».[3].

ولی همام به این مقدار قانع نشد و در این باره اصرار ورزید، تا این كه امام علیه السلام تصمیم گرفت صفات متقین را مشروحا برایش بازگو كند. پس از آن خدای را ستایش نمود و بر پیامبرش درود فرستاد. سپس فرمود:

اما بعد، خداوند سبحان مخلوق را آفرید در حالی كه از اطاعتشان بی نیاز و از معصیت آنان ایمن بود، زیرا نه نافرمانی گناهكاران به او زیان می رساند و نه اطاعت مطیعان به او نفعی می بخشد.

روزی و معیشت آنان را بینشان تقسیم كرد و هر كدام را در دنیا به جای خویش قرار داد، اما پرهیزكاران در دنیا دارای این صفات برجسته اند:

گفتارشان راست، پوشش آنان میانه روی و راه رفتنشان تواضع و فروتنی است. چشمان خویش را از آن چه خداوند بر آنان تحریم نموده، پوشیده اند و گوشهای خود را وقف شنیدن علم و دانش سودمند ساخته اند. در بلا و آسایش حالشان یكسان است (و تحولات آنها را دگرگون نمی سازد) و اگر نبود اجل و سرآمد معینی

[صفحه 136]

كه خداوند برای آنها مقرر داشته، روحهای آنان حتی یك چشم بر هم زدن از شوق پاداش و از ترس كیفر در جسمشان قرار نمی گرفت. خالق و آفریدگار در روح و جانشان بزرگ جلوه كرده (به همین جهت) غیر خداوند در نظرشان كوچك است. آنها به كسی می مانند كه بهشت را با چشم دیده و در آن متنعم است و همچون كسی هستند كه آتش دوزخ را مشاهده كرده و در آن معذب است. قلبهایشان پر از اندوه و (انسانها) از شرشان در امان، بدنهایشان لاغر و نیازمندیهایشان اندك و ارواحشان عفیف و پاك است. برای مدتی كوتاه در این جهان صبر و استقامت ورزیدند و راحتی بس طولانی به دست آوردند، تجارتی است پر سود كه پروردگارشان برایشان فراهم ساخته. دنیا (با جلوه گری هایش) خواست آنان را بفریبد، ولی فریبش را نخوردند و آن را نخواستند. دنیا خواست (با لذاتش) آنان را اسیر خود سازد، ولی آنان با فداكاری، خویشتن را آزاد ساختند.

(پرهیزكاران) در شب همواره برپا ایستاده اند، قرآن را شمرده و با تدبر تلاوت می كنند، با آن جان خویش را محزون می سازند و داروی درد خود را از آن می گیرند. هرگاه به آیه ای برسند كه در آن تشویق باشد، با علاقه ی فراوان به آن روی آورند و روح و جانشان با شوق بسیار در آن خیره شود و آن را همواره نصب العین خود می سازند. و هرگاه به آیه ای برخورد كنند كه در آن بیم باشد، گوشهای دل خویشتن را برای شنیدن آن باز می كنند و صدای ناله و به هم خوردن زبانه های آتش با آن وضع مهیبش درون گوششان طنین انداز است. آنها در پیشگاه خدا به ركوع می روند و جبین و دست و پا به هنگام سجده بر خاك می سایند و از او آزادی خویش را از آتش جهنم درخواست می كنند.

و اما در روز، دانشمندانی بردبار و نیكوكارانی باتقوا هستند. ترس و خوف بدنهای آنها را همچون چوبه ی تیری لاغر ساخته، چنان كه ناظران، آنان را بیمار می پندارند، اما هیچ بیماری در وجودشان نیست. بی خبران می پندارند آنها دیوانه اند، در حالی كه اندیشه ای بس بزرگ، آنان را به این وضع درآورده است. از اعمال اندك خویش خشنود نیستند و اعمال فراوان خود را زیاد نمی بینند. آنان خویش را متهم می سازند و از كردار خود خوفناك هستند. هرگاه یكی از آنان

[صفحه 137]

ستوده شود، از آن چه درباره اش گفته شده در هراس می افتد و می گوید: من از دیگران نسبت به خود آگاه ترم! و پروردگارم به اعمالم از من آگاه تر است. (می گوید) بار پروردگارا! ما را در مورد گناهانی كه به ما نسبت می دهند، مواخذه مفرما! و نسبت به نیكی هایی كه درباره ی ما گمان می برند، ما را از آن برتر قرار ده! و گناهانی را كه نمی دانند بیامرز!

از نشانه های آنان این است:

در دین نیرومند، نرمخو و دوراندیش، باایمانی مملو از یقین، حریص در كسب دانش و دارای علم توام با حلم، میانه رو در حال غنا، در عبادت خاشع، در عین تهیدستی آراسته، در شدائد بردبار، طالب حلال، در راه هدایت با نشاط، از طمع دور، اعمال نیك را انجام می دهد اما باز هم ترسان است، روز را شام می سازد و همیشه سپاسگزار است، شب را به روز می آورد و تمام فكرش یاد خداست، همیشه سپاسگزار است، شب را به روز می آورد و تمام فكرش یاد خداست، می خوابد اما ترسان و وقتی برمی خیزد، شادمان است. ترس او از غفلت و شادمانی او به خاطر فضل و رحمتی است كه به او رسیده است.

هرگاه نفس او در انجام وظایفی كه خوش ندارد سركشی كند، او هم از آنچه دوست دارد محرومش می سازد. روشنی چشمش در چیزی است كه زوال در آن راه ندارد و بی علاقگی و زهدش در چیزی است كه باقی نمی ماند. علم و حلم را به هم آمیخته و گفتار را با كردارش هماهنگ ساخته است. آرزویش را نزدیك می بینی، لغزشش را كم، قلبش را خاشع، نفسش را قانع، خوراكش را اندك، امورش را آسان، دینش را محفوظ، شهوتش را مرده و خشمش را فروخورده. همگان به خیرش امیدوار و از شرش در امانند. اگر در میان غافلان باشد جزو ذاكران محسوب می گردد و اگر در میان ذاكران باشد، جزو غافلان محسوب نمی شود.

ستمكار (پشیمان) را می بخشد و به آن كه محرومش ساخته عطا می كند. با آن كس كه پیوندش را قطع كرده می پیوندد. از گفتار زشت و ناسزا بركنار است. گفته هایش نرم، بدیهایش پنهان و نیكیهایش آشكار است.

نیكیهایش رو كرده و شرش رخ برتافته است. در شدائد و مشكلات خونسرد و آرام، در برابر ناگواری ها شكیبا و بردبار و در مواقع نعمت و راحتی سپاسگزار

[صفحه 138]

است، نسبت به كسی كه دشمنی دارد ظلم نمی كند و به خاطر دوستی با كسی، مرتكب گناه نمی شود.

پیش از آن كه شاهد و گواهی بر ضدش اقامه شود، خود به حق اعتراف می كند. آنچه را به او سپرده اند ضایع نمی كند و آنچه را به او تذكر داده اند به فراموشی نمی سپارد. مردم را با نامهای زشت نمی خواند. به همسایه ها زیان نمی رساند. مصیبت زده را شماتت نمی كند. در محیط باطل وارد نمی گردد و از دایره ی حق بیرون نمی رود. اگر سكوت كند سكوتش وی را مغموم نمی سازد و اگر بخندد صدایش به قهقهه بلند نمی شود. اگر به او ستمی (از دوستان) شود صبر می كند تا خدا انتقام وی را بگیرد.

خود را در سختی قرار می دهد، اما مردم از دستش در آسایش هستند. خود را به خاطر آخرت به زحمت می اندازد و مردم را در راحتی قرار می دهد، كناره گیری او از كسانی كه دوری می كند از روی زهد و به خاطر پاك مانده است و معاشرتش با آنان كه نزدیكی دارد توام با مهربانی و نرمش است. دوری كردنش از روی تكبر و خود برتربینی نیست و نزدیكی اش به خاطر مكر و خدعه نخواهد بود.

راوی می گوید: هنگامی كه سخن به اینجا رسید ناگهان «همام» ناله ای از جان بركشید كه روحش همراه آن از كالبدش خارج شد.

امیرمومنان علیه السلام فرمود: آه! من از این پیشامد می ترسیدم.

سپس فرمود: مواعظ و پند و اندرزهای رسا به آنان كه اهل موعظه اند چنین می كند.

كسی عرض كرد: پس شما چطور، ای امیرمومنان؟ (یعنی توصیف پرهیزكاران با همام چنین كرد پس خود شما چطور.؟)

امام علیه السلام فرمود: وای بر تو! هر اجلی وقت معینی دارد كه از آن نمی گذرد و سبب مشخصی كه از آن تجاوز نمی كند، آرام باش دیگر چنین سخن مگوی، این حرفی بود كه شیطان بر زبانت نهاد.

[صفحه 139]


صفحه 135، 136، 137، 138، 139.








    1. نهج البلاغه ی فیض الاسلام، خطبه ی 184 ص 614-613.
    2. علامه الهی قمشه ای می فرماید: خطبه متقین به حقیقت گنجینه ای پر از گوهرهای حكمت و معرفت است و در آن، دوره ی كامل درس فلسفه الهی و علم اخلاق و علم النفس و پرورش روان، مندرج است. این خطبه برای موفقیت آسایش ابدی و شادكامی جاودانی، دستوری جامع و رهبری كامل است. این خطبه دریایی است كه غوص و غوركنندگان در آن به گوهرها و جواهرات گرانبهای معنوی و كمالات روحانی دست یابند.... این خطبه در هر یك از قرون اسلامی نزد اهل دانش، بزرگ ترین كتاب از نظر اخلاقی به شمار رفته و خطبای بزرگ در محافل سخنرانی به اندرزهای آن برای راهنمایی مردم تمثل جسته اند. آری هیچ سخن را به پایه ی قوت تاثیر این خطبه نتوان یافت.... (كلیات دیوان حكیم الهی قمشه ای، ص 1).

      علامه حسن زاده آملی می فرمودند: «مرحوم آقای قمشه ای بارها در عظمت شان نهج البلاغه می فرمود: برویم بهشت، نهج البلاغه را خدمت امیرالمومنین علیه السلام درس بخوانیم تا بفهمیم آن حضرت چه فرموده است.» (از نامه ها و برنامه ها، ص 88).

    3. سوره ی نحل، آیه ی 128.